سایر منابع:
سایر خبرها
آغوش ریحانه الحسین(ع) به روی همه باز است
، کارهایی بود که دوست داشتم انجام بدهم اما نمی توانستم؛ چون مسئول مجموعه نبودم و تنها یک نیرو بودم. دلم می خواست می توانستم دورهمی هایی با بچه ها و خانواده هایشان داشته باشم، ولی نمی توانستم. از خدا خواستم کمکم کند. دو سه سال آخر فعالیتم، گفتم مدیر دیگری به جای من در نظر بگیرند. هدفم این بود که بتوانم فضایی را دایر کنم و برنامه های مورد نظر خودم را اجرا کنم. تابستان سال 99 مدرسه را ...
توجه ویژه معلم نمونه البرزی به همه ابعاد وجودی دانش آموزان
خودم در استان البرز و در سراسر کشور در چه جایگاهی قرار دارم و بتوانم کم وکاستی های خود را شناسایی و برای بر طرف کردن آن ها تلاش کنم که توانستم در این طرح خیلی از اطلاعات را از همکاران خود بیاموزم. رضایی با بیان اینکه به نظر من معلمان، مهم ترین و اصلی ترین تربیت کنندگان نسل آینده هستند، گفت: در زمانی که هویت دانش آموزان در حال شکل گیری است، بیشتر زمان خود را در مدرسه به سر می برند. پس باید برای آموزش این نسل از معلمانی استفاده شود که آموزش دیده و حرفه ای باشند تا آینده سازان کشور را به بهترین نحو تربیت کنند. دانش آموز خبرنگاران: شایان ابراهیمی، پانیذ مرتضایی ...
حرف های تازه هادی کاهانی، هنگ گلایدرسوار نیشابوری از لحظه پیدا کردن یسنا دیدار
گشتم که چطور می توانم این رویا را به حقیقت تبدیل کنم. تا این که استاد ابیانه را دیدم. مرداد ماه همان سال من در یک کلاس 5نفره شروع کردم به آموزش دیدن. در ضمن من اصالتا نیشابوری هستم اما تا دو سال پیش تهران بودم. در این مدت که به نیشابور آمدم یک تیم هنگ گلایدر تشکیل دادم و الان می توانم بگویم 50 درصد هنگ گلایدر ایران در نیشابور است . کنجکاو هستم بدانم مسیر فعالیت در این تجربه هیجان انگیز ...
سودای بازگشت
کشور می نامم. خیلی ها می گویند اوه، این مالیات بر ما خواهد بود. اینطور نیست. ببینید، من میلیاردها دلار پول از چین گرفتم. هیچ کس دیگری هرگز در مورد چین کاری انجام نداده است. من بودم که به مردم گفتم که تهدید چین چیست. چین به دنبال درآمد 500 تا 600 میلیارد دلاری در سال بود و تا زمانی که من آمدم هیچ کسی به آن اشاره نکرد. * اکثر اقتصاددانان می گویند که افزایش تعرفه ها قیمت ها را افزایش می ...
روزگاری جامعه مداحی از مراجع تقلید اجازه نقل حدیث می گرفت
رغلامان از استان های مختلف را نوشتم و بسیار برایم جذاب بود. مرحوم آقای میرزاعلی آهی را از سال 60 می شناختم، ایشان فرمانده کمیته استان سیستان بود خیلی نمی توانستم ایشان را ببینیم گاهی در یادواره شهدا یا تشییع شهیدی می شد که می دیدم. از سال 26 ارتباطم با ایشان مانند پدر و فرزندی شد. ایشان بنده را به نوشتن و تألیف کتاب ترغیب می کردند. تا آن زمان من زیاد نوشته بودم اما دنبال کتاب شدنش نبودم که ا ...
با یک پا حرکات بدنسازی را ایستاده انجام می دهم
مدتی در خانه با وسایلی که خودم برای خودم دست و پا کرده بودم، پرورش اندام کار می کردم. امکانات آنچنانی نبود و آنقدر ها وضع مالی خوبی نداشتیم که بتوانم برای خودم وسایل بدنسازی بخرم. دو تا میل باستانی بود که خیلی دوست داشتم آن ها را بخرم. آن روز ها مزد کارگر بیست تا یک تومانی بود. یادم هست دو ماه و نیم به عنوان کارگر با استاد باقر کار کردم تا بالاخره توانستم آن دو تا میل را بخرم. پس از برگشت ...
شب جشن عروسی بیوه شدم! / عاشق آرمین بودم ولی برایش خواستگاری رفتم!
جا کنده شد، من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه گیر شده بودم. آن ها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم. با آن که علاقه زیادی به این رشته نداشتم ولی به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم ...
آقازاده واقعی
سال 79، وقتی علی آقا آمدند خواستگاری و همین که متوجه شدم از خانواده شهید هستند خیلی برای من دلگرم کننده بود و این مسئله بیشتر باعث شد قبول کنم با ایشان ازدواج کنم و در همان جلسه اول که باهم صحبت کردیم انگار هر دو متوجه شدیم که عاشق هم شدیم و برای هم هستیم و هم کفو همیم. ایشان سال آخر دانشجویی دانشگاه پاسداری امام حسین علیه السلام بودند و من دانشجوی رشته مامایی دانشگاه زنجان بودم ولی خودم علاقه ...
سلاح معلم نجف آبادی برای نبرد با سرطان
از شیمی درمانی، با درد و ناراحتی زیاد روی تخت می خوابیدم و تدریس را ادامه می دادم. اجازه نمی دادم صدایم لرزش داشته باشد تا دانش آموزان متوجه حال نامساعدم شوند. بچه ها را دوست داشتم، با آن ها به من خوش می گذشت و می خواستم این کار ادامه یابد. کافی موسوی در مورد دلیل انتخاب روز چهارشنبه برای شیمی درمانی چنین می گوید: وقتی شیمی درمانی در روزهای چهارشنبه انجام می شد می توانستم تا روز شنبه ...
حکایت 45 سال تدریس عاشقانه؛ معلمی که مدیران زیادی تربیت کرد
تصمیم گرفتم که طول سال با جمع آوری پول توجیبی هایم عید قربان هر سال برای پدرم گوسفند قربانی کنم، شما که 2 روز قبل گفتید درسم را بخوانم و بعد عید قربان می پرسید من گرفتار بودم و نتوانستم بخوانم. وی ادامه داد: خیلی ناراحت شدم و از این رو به او توجه ویژه داشتم و همواره او را به درس خواندن تشویق می کردم و مشکلات درسی اش را برطرف می ساختم؛ از طرفی او را راهنمایی می کردم که هم بتواند درس بخو ...
گم شدن کتاب در دغدغه های روزمره
حرفی برای گفتن دارند، قیمتشان بالای دویست هزار تومان است. مدت ها است یارانه کتاب را حذف کرده اند و اگر کتاب ارزان شود، مسلماً تعداد افراد متقاضی هم بیشتر می شود. البته در این میان از نقش گوشی ها هم نمی توان گذشت. ادامه می دهد: مردم برای خرید کتاب مشکل دارند و کتاب های روز هم در هیچ کدام از کتابخانه های نی ریز نیست. اگر من یکی از مسئولان شهر بودم، کتابخانه ای مجهز در زمینه های روان شناسی ...
شهید حسین قجه ای ؛ فرمانده ی گردان سلمان که همه نیروهایش شهید شدند
شگفت است حکایت فرمانده شهیدی که حتی یک نفر از گردان تحت امرش زنده نماند، حکایت سرداری که 30 نفر از نیروهای دشمن را اسیر و عاشق خودش کرد! حکایت شهیدی که اسطوره ای چون حاج همت به او دستور عقب نشینی داد و او در جواب گفت: من و همه افراد گردانم هم قسم شده ایم تا به هر شکلی خودمان را به خرمشهر برسانیم به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ، پانزدهم اردیبهشت ماه سال 1361 در جاده اهواز- خرمشهر و در ...
جرمی استرانگ؛ مردی که می خواست دنیل دی لوئیس باشد!
واسرستینِ نمایشنامه نویس بود و دست نوشته هاش را تایپ می کرد. شبانه، در یک بارِ کوچک وسط شهر، او نمایشی تک نفره، اثر کانر مک فرسون را روی صحنه می برد و نقش یک ایرلندی دائم الخمر را بازی می کرد. واسرستین پی برد که استرانگ، زمان زیادی را با دربان ایرلندیِ او می گذراند و لهجه ی او را مطالعه می کرد. پیش از مرگ واسرستین در سال 2006، استرانگ تنها کسی بود که می دانست او به لنفوم مبتلا است. او به فکر نگارش یک ...
کتاب های کودک و نوجوان باید به روز باشد
تالیف کرده اید و بیشتر در چه بخش هایی است؟ تاکنون 17 کتاب از من چاپ شده و دو کتاب نیز در دست چاپ دارم. ابتدا داستان کوتاه می نوشتم و در جشنواره هایی که شرکت کردم، بیش از 30 رتبه کسب کرده ام و داور چند جشنواره هم بودم. بیشتر داستان های من در بخش بزرگسالان بود ولی 15 سال مربی کانون پرورش فکری بودم که باعث شد به سمت کودکان هم گرایش پیدا کنم اما با علاقه ای که به دفاع مقدس داشتم سه ...
اینجا دست ها، دانش و ایثار را روایت می کند
پایان رساندم و در کنار ادامه تحصیل که علاقه زیادی به خیاطی داشتم، برای گذراندن اوقات فراغت در آموزشگاه خیاطی ثبت نام کردم و مشغول کار خیاطی شدم. معلم تلاشگر ادامه می دهد: پدرم که متوجه علاقه بسیار من نسبت به درس خواندن بود، کتاب های سال اول راهنمایی را تهیه کرد تا در منزل با کمک او و برادر بزرگم شروع به مطالعه کنم، در پایان سال نیز همراه با دیگر دانش آموزان در امتحانات شرکت و به لطف خدا ...
مجلس آینده نقاط قوت مجلس یازدهم را تقویت کند – هشت صبح
بتوانم بیشتر برای مجلس مفید باشم و بر همین اساس به تهران آمدم تا فرصت مطالعه بیشتر برای تأثیرگذاری بیشتر را داشته باشم. بر اساس طرح شفافیت، تقریباً فعال ترین نماینده مجلس در این دوره بودم. مسائل مجلس را اگر پیگیری کنید متوجه می شوید من فقط یک روز مرخصی رفتم. یعنی منظم در جلسات حضور داشتم، هم منظم و هم پویا، تصور من این بود که اینجا بتوانم بیشتر نقش آفرینی کنم. این را به صراحت بیان می ...
آب باریکه سازمان ادبیات کارگشای مسائل فرهنگی جنگ نیست
حفظ آثار در پیش خواهد گرفت این ایده ها را محقق کند. برای نمونه؛ اگر بخواهیم کنگره شعر برگزار کنیم جبهه مقاومت هم در آن سهم داشته باشد و آزادگان جهان که درباره رنج مردم دنیا شعر می سرایند در این کنگره ها حضور پیدا کنند. همچنین اگر در زمینه مقاومت اثری تالیف می شود، این اثر نمود بین المللی داشته باشد. در حوزه کتاب هم همین طور، الان در دنیا آثاری داریم که ضد استعمار و ضد کسانی است که جنگ را بر ملت های ...
دفاع جانانه پردیس پورعابدینی از ریحانه پارسا/ من هم در سینما آزار دیدم/ ویدئو
نه به شدت ریحانه/(در فیلم غریزه) با جنگ روانی مواجه بودم/از بازی در آن پروژه(غریزه) پشیمانم/با حامد عنقا قرارداد دو ساله داشتم و کسی(احتمالا سیاوش اسعدی) عنقا را راضی کرد که در آن پروژه باشم/حامد عنقا طی قراردادم برای من محدودیت عجیبی ایجاد نکرد نکته جالب توجه این جاست که پردیس پور عابدینی در سال 1399_1398 در حالی به جای ریحانه پارسا با توجه به حواشی آن مقطعش در سریال آقازاده ایفای نقش ...
یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند
این مدرسه نبود برای همین به مدرسه شهید محبی تهران رفتم و تا سال دوم دبیرستان در آنجا بودم و سوم و چهارم دبیرستان را در مشهد خواندم و بعد در دانشگاه بیرجند قبول شدم و تا مقطع کارشناسی ارشد ادبیات درسم را پیش بردم. جالب این است که 14 سال بعد در یک همایش ویژه دانشجویان و دانش آموختگان نابینایان موفق در شیراز همین آقای دکتر گلچین را ملاقات کردم و وقتی این جریان را برایش تعریف کردم، خیلی برایش جالب ...
روایت برادر کوچکتر رهبر معظم انقلاب از زندگی خصوصی و کمکهای رهبری به ایشان+عکس
داشته باشم. اما آقایان خیلی محبت داشتند. مثلا اخوی بزرگ زمانی که سه تا برادر ایشان یعنی آقا، بنده و هادی آقا زندان کمیته مشترک با هم بودیم یا قصر بودیم، ایشان بیرون واقعا در جهت مثلا رفت و آمد پدر و مادر ما که می آمدند تهران ملاقات هر کدام از ما - که یک بار هادی آقا بود، دو بار من بودم و ملاقات می آمدند - همه زحمات گردن ایشان بود؛ پذیرایی، بردن، آوردن و ... این یک. یا مثلا فرض کنید برای بعد از زندان ...
بازگویی مشکلات و دغدغه های روز جامعه اولویتم در اجرای نمایش است
سال گذشته تمرینات خود را آغاز کرد و در حال حاضر با تلاش شبانه روزی 20 شب نمایش را روی صحنه بردیم. اربابی با اشاره به واکنش و بازخوردهای نمایش خود گفت: در این چند شب اجرا استقبال ها بسیار خوب و راضی کننده بوده است، همچنین اساتیدی که به دیدن نمایش آمدند بسیار راضی بودند و با توجه به اینکه نمایش در دل مافیا اتفاق می افتد، تحلیل های جامعه شناسی و روانشناسی زیادی از نمایش داشتند. وی ...
سعی کردم همه چیز را آیه ببینم
...، چون چشم ها پیک قلب انسان هستند. این فرصت هستی را که برای ما کلاس است، دریابیم. وی در پایان گفت: خاکسارانه، شرمسارانه و سپاسگزارانه این فرصتی که دوستان فراهم کردند، قدر می شناسم. بسیار شایستگان هستند که باید مطرح می شدند. چه عزیزانی داشتیم که قدر اینها را باید بدانیم. خیلی ممنونم. اجرتان با اباعبدالله(ع). نبض و زندگیم گره خورده با حسین(ع) است و چه قدر دوست دارم بر کفنم نام حسین(ع) بنویسند و بر مزارم، معلم. دیگر بس است هر چه خدا حافظ تو شد، ای دل از این به بعد خدا را تو حفظ کن. انتهای پیام ...
حاج احمد نقاش مقدم؛ 60 سال عاشقی، 60 سال چاپ
را تا کلاس ششم در مدرسه شاهپور خواندم. بعد از پایان کلاس ششم در سال 36 به تهران آمدم. برادرم در تهران مکانیک ماشین بود. نزد او در خیابان تهران نو ساکن شدم؛ بعد از مهاجرت به تهران، شش ماهی مدرسه نرفتم اما بعد از آن تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم و شبانه درسم را ادامه داده و دیپلم خود را اخذ کردم. در تهران یکسالی در یک مغازه خرازی مشغول به کار بودم؛ شوهرخاله صحافی داشتم به نام مرحوم حاج رضا ...
گمنامِ بالاشهر
اما الان مثل نمازجماعت صبح مساجد غریب هستند و این یک اشکال بزرگ است. یکی از بانوان جوانی که در همسایگی این میدان است می گوید یک صبح جمعه خیلی اتفاقی صدای دعا را شنیدم و از همان روز پای ثابت این دعا شدم. وی می افزاید: اصلاً زندگی من با دعاهای ندبه و این شهید متفاوت از دو سال قبل شده است تا جایی که برنامه سفرهای خارج از استان را به گونه ای تنظیم می کنم که جمعه را حتماً کرمان باشم ...
گزارش تکان دهنده از دروغ های کارفرماها و پرونده سازی و محکومیت ناحق برای کارگران
بنفشه سام گیس- متنی که می خوانید، گفت وگوی خبرنگار اعتماد با محسن باقری؛ نماینده کارگران در شورای عالی کار است. محسن باقری، عضو شورای اسلامی کار شرکت واحد اتوبوسرانی تهران است که از سال 1384 به عنوان راننده اتوبوس مشغول به کار شده و از سال 1390 هم نماینده کارگران است. حرف های باقری، چکیده اعتراضات 15 میلیون کارگر ایرانی است؛ کارگرانی که سالی یک بار و در مراسم روز جهانی کارگر -اول ماه مه- با کلمات ...