سایر منابع:
سایر خبرها
الفبای نجات
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند به بهانه 18 اردیبهشت روز امدادونجات نوشت: خطر جانی، شرایط بد آب وهوایی، مسیرهای صعب العبور و سختی های عملیات ها هیچ کدام آنها را منصرف نمی کند. همان هایی که جان شان را کف دست شان می گذارند و می روند در دل خطر تا بتوانند لبخند زندگی به مردم هدیه دهند. سرخ پوشانی که هیچ مشکلی مانع ادامه راه شان نمی شود. نجاتگران هلال احمر خسته می شوند، ولی پشیمان هرگز؛ هر بار به وقت ...
وقتی همه از حادثه فرار می کنند هلال احمری ها به قلب حادثه می زنند
اتحادخبر-زینب رنج کش: 18 اردیبهشت و هشتم ماه می روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر است که همه ساله اتحاد خبر سعی می کند با یکی از امدادگران جمعیت هلال احمر گفتگو کند از این رو طبق روال هر ساله با جناب کشفی سرپرست هلال احمر دشتستان تماس گرفتم تا شخصی را به ما معرفی کند که با او گفتکو کنیم و او نیز گفت: ممنون از اینکه هرسال به ما لطف د ...
پیگیری های پلیس نبود، یسنا را آزاد نمی کردند
از پدر یسنا پرسیدم چه احساسی دارد؛ خیلی جالب بود که یک جمله پاسخ داد: مطمئن بودم پلیس یسنا را پیدا می کند! البته نباید زحمت هیچ یک از عزیزان، از مردم عادی تا نیروهای هلال احمر و... را نادیده گرفت. همه از جان و دل طوری که انگار عزیز خودشان گم شده باشد تلاش می کردند. هنوز ابهامات زیادی وجود دارد. مشخص نشده که این کودک اول گم شده سپس دزدیده شده یا از همان ابتدا توسط این افرا ...
دیگر نمی توانم با شوهر بچه ننه زندگی کنم؛ طلاق می گیرم
... *یعنی چه؟ شوهرت به مادرش وابسته است؟ او خیلی به مادرش وابسته است. هر روز به خانه مادرش می رود. هر روز با او غذا می خورد و امکان ندارد یک وعده غذایی را کنار او نباشد. این وضعیت بسیار من را اذیت می کند. *بچه هم دارید؟ خیلی دوست داشتم بچه داشته باشیم اما به خاطر وضعیتی که داریم نخواستم بچه داشته باشم. *چه چیز باعث شده تصمیم به طلاق بگیرید؟ ...
داستان دنباله دار مفقودی کودکان/ این بار سبحان 5 ساله
سبحان هنرمند کودک 5 ساله اهل روستای نارمه از توابع شهرستان فلارد استان چهارمحال و بختیاری دوم اردیبهشت ماه امسال به همراه تعدادی از کودکان روستا به رسم هر روز کنار سرشاخه رود خرسان برای بازی می روند، اما خرسان وحشی سبحان را بلعید و پدر و مادر مستضعفش را چشم انتظار دیدن روی جنازه فرزند خود کرد. کودکان روستا بعد از بلعیدن سبحان توسط رود وحشی خرسان، آرام به خانه برگشتند ولی از ترس، مصیبت ...
ابعاد جدید از دزدیده شدن یسنا دیدار/ نخستین حرفی که دختر گمشده زد چه بود؟
انجام می دادند که ناگهان یک نفرشان فریاد زد: "پیداش کردم، پیداش کردم". وقتی او داد زد همه به سمت آن نقطه دویدند؛ از مردم عادی تا پلیس آگاهی، نیروهای سپاه و بچه های هلال احمر. بلافاصله نیروی انتظامی یسنا و خوانداه اش را با به بیمارستان برد تا شرایط سلامتی او بررسی شود. نخستین جملاتی که یسنا بر زبان آورد این خبرنگار تعریف می کرد که یسنا به دلیل شوک وارد شده، گریه نمی کرد بلکه بهت ...
سرنوشت کودک 6 ساله فیازمانی مرگ بود
به گزارش زیرنویس، عباس ترکاشوند در گفت وگو با ایسنا، اظهار کرد: ساعت 15:45 امروز -سه شنبه 18 اردیبهشت- گزارشی مبنی بر گم شدن یک پسر بچه 6 ساله در نهاوند روستای فیازمان به مرکز کنترل و هماهنگی عملیات جمعیت هلال احمر همدان اعلام شد. وی افزود: در پی این گزارش نجاتگران پایگاه امداد و نجات جاده ای قلعه قباد، [... ...
امیر زمان بدرقه دو بار تکرار کرد؛ مادر حلالم کن! مادر حلالم کن!
امیر پیاده شود؛ اما هر چه گشتند خبری از امیر نبود، به حدی ماهرانه خودش را زیر صندلی جا کرده بود که هیچ کس تا دور شدن از نهاوند او را ندیده بود. عصر روز پنجم محرم به جزیره شمالی رسیدیم. بچه ها داخل یک موضع بزرگ اجتماعی و دور از آتش مستقر شدند تا فردا غروب به خط ضلع غربی بزنند. با اینکه شب بود اما هنوز تف گرما از زمین بالا می آمد و شرشر عرق را سر و روی بچه ها می نشاند. من به سنگر فرماندهی ...
ماجرای مردی که همسرش را خفه کرد
قدر عصبانی بودم که پسر دو ساله ام را هم به زمین زدم. بعد که فهمیدم چه کرده ام اول به پلیس زنگ زدم که اپراتور پلیس گفت زنگ بزن اورژانس شاید زنده باشد. آمبولانس اورژانس که وارد کوچه شد، خودم بیرون دویدم و راهنمایی شان کردم که بعد از معاینه گفتند همسرم فوت کرده است. می ترسیدم سمت چهارراه که خانه پدرزنم بود بروم، می دانستم مرا زنده نمی گذارند. بچه را انداختم و بدو بدو آمدم خانه و به یکی از ...
سرگذشت تلخ زنی در مشهد که به تله مرد شیطان صفت افتاد
نظافتی مراجعه کردم و آن ها مرا برای نگهداری از یک زن کهن سال معرفی کردند ولی در همین روز ها مادرم به دلیل ابتلا به بیماری کرونا جان سپرد و یک سال بعد هم پدرم را به دلیل کهولت سن از دست دادم. خلاصه در شرایط اسفباری قرارگرفته بودم که پسر بزرگ پیرزن پیشنهاد کرد در خانه آن ها سکونت داشته باشم و به طور شبانه روزی از مادرش پرستاری کنم. من هم خیلی زود پیشنهادش را پذیرفتم ولی او چند روز بعد از ...
پدر یسنا معلول است و نمی تواند راه برود / کارگر 35 ساله قصد فروش یسنا را داشت
به گزارش نبض بازار ، عصر پنجشنبه 13 اردیبهشت ، یسنا دختر بچه چهار ساله اهل روستای یلی بدراق شهرستان کلاله از یکشنبه 9 اردیبهشت، هنگامی که مادرش مشغول کار در زمین کشاورزی بود، مفقود شده بود، پس از پنج روز جستجو پیدا شد. با توجه به اینکه مادر یسنا نمی تواند فارسی صحبت کند یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا که تمایل ندارد نامش در گزارش منتشر شود می گوید: پدر یسنا معلول است و نمی تواند راه ...
جزئیات وحشتناک و تکان دهنده از ماجرای ربودن یسنا
...> یسنا به مادرش می گوید که آب می خواهد. مادر یسنا از همسایه شان یک لیوان آب می گیرد و به یسنا می دهد. بعد از این موضوع ناگهان یسنا گم می شود. مادرش تا نیم ساعت متوجه گم شدن یسنا نمی شود. بعد از نیم ساعت متوجه می شود و اهالی شروع به جست وجو برای یافتن یسنا می کنند. هر جا را می گشتیم یسنا نبود تا اینکه بعد از 5 روز یک کایت سوار داوطلب هلال احمر یسنا را در علفزار نزدیک جایی که مفقود شده بود، زنده پیدا ...
اعتراف متهم از دزدیدن دختربچه 4 ساله؛ می خواستم یسنا را بفروشم
یسنا می دهد. بعد از این موضوع ناگهان یسنا گم می شود. مادرش تا نیم ساعت متوجه گم شدن یسنا نمی شود. بعد از نیم ساعت متوجه می شود و اهالی شروع به جست وجو برای یافتن یسنا می کنند. هر جا را می گشتیم یسنا نبود تا اینکه بعد از 5 روز یک کایت سوار داوطلب هلال احمر یسنا را در علفزار نزدیک جایی که مفقود شده بود، زنده پیدا کرد. بیشتر بخوانید: دادستان کلاله: 4 متهم اصلی پرونده مفقودی یسنا بازداشت ...
ماجرای 5 روز سرگردانی برای پیدا کردن یسنا در علفزارهای کلاله /کارگری که یسنا را دزدیده بود قصد فروش او ...
به گزارش پایگاه خبری تیترنیوز، خانواده موضوع را به بخشداری مرکزی کلاله گزارش می دهد و بلافاصله جست وجوها برای یافتن این کودک چهار ساله آغاز می شود. یسنا در نهایت پس از چند روز جست وجو توسط یک کایت سوار از نیروهای داوطلب هلال احمر زنده در علفزار پیدا می شود. با توجه به اینکه مادر یسنا نمی تواند فارسی صحبت کند یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا که تمایل ندارد نامش در گزارش منتشر شود به اعتماد ...
اولین جلسه بازپرسی متهمی که همسرش را با 24 ضربه کارد کشته بود، برگزار شد
تصور کنید که کدام جشن تولد ساعت چهار صبح برگزار می شود. او این اواخر خیلی تغییر کرده بود و مدام فحش می داد، البته من هم گاهی فحش می دادم، اما این به خاطر رفتار و توهین های او بود وگرنه من جلو دخترم هیچ وقت حرف بد نمی زنم. متهم در پاسخ به اینکه چرا به سراغ خانه پدرت رفتی، مدعی شد که می خواستم از پدرم حلالیت بگیرم، چون او از اول با این ازدواج مخالف بود، اما چون سه صبح بود و می دانستم پدر و مادر پیرم خواب هستند، منتظر بودم تا صبح شود که دستگیر شدم. بعد هم می خواستم خودم را با تیغ بکشم. ...
فرار باورنکردنی بعثی ها در مرحله دوم عملیات بیت المقدس
... ** شادی آزادی خرمشهر و غم فراق یاران خرمشهر آزاد شده بود و همه خوشحال بودند. من هم خوشحال بودم ولی وقتی چشمم به پیکر علی اصغر می افتاد، غم و اندوه وجودم را فرا می گرفت. به خواهرم فکر می کردم و چهار فرزندی که باید بدون پدر، بزرگ می کرد. بعد از مراسم هفتم شهید، می خواستم دوباره به جبهه برگردم. همسرم مخالفتی نکرد. اگر صبر و همراهی اش نبود، نمی توانستم راهی جبهه شوم. وقت رفتن گریه ...
قتل خونین دختر مطلقه با ضربات چاقوی پدرش در خانه مجردی + جزییات
به یکباره ناپدید شد .من هرجایی که فکرش را می کردم گشتم ولی نشانی از او به دست نیاوردم. تا اینکه از همسایه ها شنیدم دخترم در غیاب من و مادرش همه وسایلش را بار کامیون کرده و با خود برده است.دخترم بعد از طلاق با مردی در آشنا شده و می خواست هر طور شده خانه مجردی بگیرد و به تنهایی زندگی کند. اما من به شدت مخالف بودم و همین موضوع باعث اختلاف بین ما شده بود. مرد میانسال ادامه داد: چند روز قبل ...
دلیل زن برای قتل شوهرش؛ داشت مرا خفه می کرد چاقو کشیدم
تحقیقات از ندا آغاز شد. ندا در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و گفت: من و شوهرم چند سال قبل ازدواج کردیم. اختلاف شدیدی داشتیم. خانواده ها گفتند اگر بچه دار شوید به خاطر بچه می توانید با هم زندگی کنید. صاحب دختری شدیم که حالا دو ساله است. با اینکه صاحب فرزند شده بودیم اما اختلافات ما تمامی نداشت. روز حادثه حدود ساعت هشت صبح بود و من خواب بودم که شوهرم با داد و فریاد و کوبیدن لگد به من بیدارم ...
روایت سفر خانوادگی کایت سوار نیشابوری برای نجات یسنا/بهترین لحظه عمرم را تجربه کردم+فیلم
: دوباره ارتفاع را کم کردم. حالا دیگر کاملا صورت ترسیده و مضطرب یسنا را می دیدم. از همان ارتفاع یعنی فاصله 20 متری فریاد زدم که دیدمت. بعد هم آن قدر بالای سر بچه چرخیدم تا نیروهای هلال احمر و انتظامی رسیدند. به یکباره مزرعه کُلزا شلوغ شد و من با دیدن یسنا در آغوش مادرش بهترین لحظه عمرم را تجربه کردم. گفتند یک نیشابوری، ترکمن صحرا را خوشحال کرد عضو تجسس هوایی هلال احمر پُرذوق گفت: وقتی خبر ...
حرف های تازه هادی کاهانی، هنگ گلایدرسوار نیشابوری از لحظه پیدا کردن یسنا دیدار
جدا شد. لحظاتی بعد او گم شده بود. از همان روز که یسنا در آن مزرعه که ارتفاع محصولاتش بلندتر از قامت دخترک داستان ماست، گم شد نیروهای مردمی و داوطلب از نهادها و شهرهای مختلف کشور برای پیدا کردن یسنا بسیج شدند تا این که عصر روز پنج شنبه هادی کاهانی 4روز پس از گم شدنش نیروی داوطلب هلال احمر که مربی هنگ گلایدر سواری است، او را از فراز آسمان پیدا کرد و در بی سیم این خبر خوش را به دیگر جست وجوگران داد تا ...
تا پای جان برای دختر ایران
امدادگران هلال احمر لحظه به لحظه زحمت کشیدند. همه دست به دست هم دادند تا روستای ما شاهد یک معجزه باشد. یسنای ما به لطف همین زحمات برگشت. پدر و مادر یسنا حالا مریض شده اند. در فراق دخترکشان روز های سختی را تجربه کرده بودند و حالا کمی بیمار شده اند. با این حال، هیچ چیز نمی تواند خوشحالی را که در صدایشان موج می زند، از آنها بگیرد. پدر یسنا در گفت وگویی کوتاه می گوید: نیرو های امدادی ما را تنها ...
لحظه یافتن یسنا از زاویه دوربین کایت هلال احمر
تعداد بازدید : 664 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 بازدید 3124
یک ماموریت غم انگیز
یونس قوام، پزشک و فرمانده تیم های واکنش سریع هلال احمر آذربایجان شرقی است که هنوز هم بعد از سال ها فعالیت در هلال احمر به ماموریت خود ادامه می دهد. او پزشکی است که از سوی جمعیت هلال احمر ایران به سومالی رفت و یکی از سخت ترین ماموریت های خود را اجرا کرد. یونس قوام فعالیت امدادی اش در هلال را از سال 90 آغاز کرد. او در گفت وگو با خبرنگار شهروند از آن روزهای عجیب و پرماجرا در سومالی می گوید ...
آغوش ریحانه الحسین(ع) به روی همه باز است
و بعد از ظهر تدریس می کردم و خستگی نمی شناختم. سر کلاس طوری تدریس می کردم که اگر کسی مرا می دید فکر می کرد تازه آمده ام، و این به خاطر این بود که آدم ها را دوست داشتم، حرف زدن با آنها را دوست داشتم و خستگی برایم معنا نداشت. شب که به خانه می رفتم احساس می کردم دست و پایم درد می کند و متوجه نبودم که این درد به خاطر خستگی روز است. مدتی در مدرسه قرآنی حافظان وحی معلم بودم و بعدها به عنوان ...
بیوه شدن دختر 23 ساله در شب عروسیش
شدت افسردگی گوشه گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم. پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی دهم مگر به شرط... با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به ...
شوهرم درآمدم را خرج خانه می کند؛ طلاق می خواهم
.... وضعیت خانه ما مردسالار بود؛ تا زمانی که در خانه پدرم بودم کارت حقوقم دست پدرم بود. وقتی ازدواج کردم پدرم کارت را به من داد. حامد به من گفت اگر پدر و مادرش بفهمند کارت حقوق دست خودم است، ازدواج ما را به هم می زنند. از من خواست موقت کارت حقوق را به او بدهم و من هم قبول کردم؛ اما بعد که خواستم آن را پس بگیرم، مقاومت کرد. *یعنی پولی که تو به عنوان حقوق می گیری دست شوهرت است؟ ...
این زن شوهرش را با چاقو کشت / فریاد می زد شوهرم را کشتم کمکم کنید!
قبل می شد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی مرا به باد کتک می گرفت. وی ادامه داد : صبح خواب بودم که بار دیگر همسرم عصبانی شد و مرا کتک زد. او از من خواست تلفنم را به او بدهم که مخالفت کردم و او هم من را روی زمین انداخت و با دستانش گلویم را فشار داد. برای چند لحظه چشم هایم سیاه شده بود و دست و پا می زدم.نفسم بند آمده بود . در حالی که تقلا می کردم دستم به چاقویی خورد که روز زمین ...
10 سال حبس مجازات دختری که باعث مرگ مادرش شد
روز هایی که با مادرم برای پیگیری پرونده رفته بودیم، مادرم زمین خورد و سرش با جدول کنار خیابان برخورد کرد و بعد از مدتی فراموشی گرفت و مشکل روانی پیدا کرد تا جایی که دست به خودکشی زد و یک بار هم نزدیک بود خانه را به آتش بکشد. او سر هر موضوعی با من درگیر می شد. آنقدر به من فشار روانی وارد شد که به خانه دایی ام در شهرستان رفتم. نمی خواستم به خانه برگردم، اما مادرم بار ها با من تماس گرفت و التماسم کرد ...