سایر منابع:
سایر خبرها
همیشه فکر میکردم که روزی مدال گرفته و افتخارآفرین می شوم
دوستانم وقت میگذرانم. در اوقات فراغت خود چه کارهایی انجام می دهید؟ بعضی وقتا تمریناتمون خیلی سخته و اون روز استراحت مان فقط میتوانم خانه بمانم و استراحت کنم. اما اگر وقت داشته باشم، یک روز در هفته میرم خونه مامان بزرگم یا اینکه با دوستانم بیرون می روم و سینما رفتن رو خیلی دوست دارم. در ایام عید نوروز فیلم هایی که از جشنواره فیلم فجر آمده بودن را میدیدم. کتاب خواندن را هم خیلی ...
برای رضای خداوند گام بردارید
لحظه ای به خود تسلی دهید و که آیا من از عباس و قاسم بهتر نیستم و حالا تنها سعادت دنیا و رخت خود را در راه می بینم و خیلی سنگین است و افسوس که نمی توانستم در کنار شما باشم و زحمات شما را جبران کنم و مادرم شیرت را حلالم کن و که فردا در پیشگاه خداوند سربلند و روسفید باشم. از مرگ من و فقدان من به خود ناراحتی راه ندهید و خوشحال باشید که خداوند به شما این چنین لطفی نموده که جز خانواده شهدا ...
مصائب صحرا کریمی که استاد دانشگاه ییل شده است
مرا در سن 17 سالگی به اروپا فرستاد، تا درس بخوانم. متشکرم از استادهایم در دانشگاه فیلم اسلواکی که همیشه بزرگترین پشتوانه انسانی، علمی و تخصصی ام بوده اند. خوشحالم. چون این مسیری که تا به امروز آمده ام هرگز و هرگز ساده و هموار نبود. من دختری که روزی پدرش از خانه و کاشانه اش در قندهار رانده شد؛ و به ارزگان پناه بُرد؛ و بعد در روستای کوچکی بین مرز غور و دایکندی دوباره زندگی ساخت؛ اما باز ...
ثمره تلاش نمونه ای از سوادآموز هرمزگانی و رسیدن به مقام شامخ معلمی
شوق وعلاقه ای که به یادگیری داشتم توانستم دوره های یادگیری نهضت سواد آموزی را به پایان برسانم. ولی همچنان تشنه آموختن و یادگیری بودم با کمک پدر و مادرم توانستم دوره های راهنمایی با همسن و سالان خودم در مدارس روزانه درس بخوانم و بعد از پایان دوره راهنمایی با نمرات عالی وارد دبیرستان شدم بعد از سال اول دبیرستان و انتخاب رشته در سال دوم دبیرستان در مقطع علوم تجربی دوره دبیرستان به پایان رساندم و وارد ...
اعترافات هولناک دختر 10 ساله/ صدایی در گوشم می گفت ستایش را بکشم
دختر 10 ساله که به قتل متهم شده بود گفت: اما دوست داشتم خودکشی کنم. دلم می خواست خودم را بکشم و صدایی در گوشم زمزمه می کرد که این کار را انجام دهم. همیشه پرخاشگر بودم و از خانواده ام می خواستم که مرا دکتر ببرند اما کسی توجه نمی کرد. به گزارش عرشه آنلاین ، دختر 10 ساله که دوستش را به قتل رسانده است، گفت: همیشه در گوشم پنبه می گذارم. صداهایی می شنوم که آزارم می دهد. مدام در گوشم صداها ...
امدادگران دفاع مقدس، الگوی خدمات رسانی بهداشتی و درمانی
...> چون تجربه کار درمانی داشتم، به عنوان کادر درمانی رسمی به مجموعه بهداری سپاه معرفی شدم. این مجموعه از آقای جواد فریمانی و پنج شش نفر دیگر تشکیل شده بود. آقای فریمانی به من گفت: شما با توجه به تجربه ای که داری، برو خانه مجروحان. گفتم: خانه مجروحان چیه؟ گفت: بیمارستان بنت الهدی رو که بلدی، پشت اون ما یه ساختمون داریم که داخلش یه داروخونه است با معدودی دارو و یه اتاق سی اس آر (اتاق استریل و ...
پارادایم هوادار دوآتشه : چگونه با 1000 نفر به درآمد 100 هزار دلاری می رسید؟ / یک ماجرای واقعی
تولید می کردند، وسواس داشتم، با همان وسواس به این نقطه رسیده بودم که می توانم رئیس خودم باشم. روزانه سه تا چهار ساعت به برنامه آن ها گوش می دادم. بعد از هر قسمت، احساس انرژی و انگیزه می کردم، و طوفان فکری از ایده های بالقوه در مورد کسب و کارهایی که می توانستم ایجاد کنم، در ذهنم به حرکت در می آمد. دوبار به تمام 150 قسمت پادکست موجود در آرشیو آن ها گوش دادم و در یکی از دوره های آنلاین آن ها ثبت نام ...
پسر روانی مادر پیرش را کشت و آتش زد / صدایی از من می خواست از مادرم انتقام بگیرم
.... این کلمات مرا تحریک کرد. حس بدی به من دست داده بود و صدا هایی می شنیدم که از من می خواست از مادرم انتقام بگیرم. وقتی داخل آشپزخانه بود به سمتش رفتم و چاقو و پیچ گوشتی را از آشپزخانه برداشتم و به او حمله کردم. مادرم فرار کرد و من دنبالش دویدم و او را زدم بعد روی جسد بنزین ریختم و آن را به آتش کشیدم. با دیدن شعله های آتش تازه متوجه شدم که چه کار کرده ام. پشیمان شدم و تصمیم ...
نگاهی به زندگی شهید علی اکبر اقبالی زارچی
ایران وصیتنامه ام را آغازمیکنم. به امید اینکه به مقام والای شهادت نائل آیم. انشاءالله. سلام من به شما ای پدر و مادرم که فرزندتان را ابراهیم وار به جبهه حق علیه باطل فرستادید مرا از شیره جانتان تغذیه کرده اید مخصوصا توای مادرم که لیلی وار علی اکبرت را به میدان نبرد فرستادی. درود من به شما که مال حلال خورده اید که فرزندانتان قابل این مقام باشد و قابلیت این مسئولیت بزرگ را داشته باشند که از ...
تشریفات سوار بر اسب در حضور شاه چگونه بود؟
به دست هم داد و برای مدت کوتاهی اسب مرا تقریباً دیوانه کرد که شاه با مشاهده این وضع گفت: ایلچی می باید برای سواری در میان جمعیتی انبوه، اسب آرام تری انتخاب می کردی، اما انگار شما اروپایی ها اسب هایی را دوست دارید که پرجست و خیز باشند و برقصند بیا، می گویم اسب آرامتری برایت بیاورند و می خواست دستور این کار را بدهد که من گفتم: خواهش می کنم اعلاحضرت من مثل آن ملایی ام که هیچ کتاب دیگری غیر از کتاب ...
قربانی وسوسه شیطانی
میان جسم چروکیده از سال ها اعتیاد به شیشه هنوز توجه هر بیننده ای را جلب می کرد.شروع به گفتن کرد: پدرم را هیچ وقت ندیدم. ناپدری داشتم. درمدرسه شاگرد زرنگی بودم و برای آینده ام رویا می بافتم. به نوجوانی که رسیدم آزارهای ناپدری ام شروع شد. نمی توانستم ازخودم دفاع کنم یا مشکلم را به کسی بگویم. وقتی به مادرم گفتم تنها واکنشش سکوت بود. خیلی تلخ است اما کاری نکرد شاید چون پشتیبانی نداشت ومی ترسید ناپدری ام ...
کسب 5 مدال کیوکوشین کاراته برای دشتستان/ مسئولین حمایت کنند+ تصاویر
...> "کژال غریب زاده" 12 ساله و متولد شهر برازجان هستم. دیارجنوب: علت انتخاب شما برای رشته کیوکوشین چه بود و از چه سالی شروع به کارکردید؟ از کودکی به ورزش های رزمی علاقه داشتم و از سال 1400 وارد رشته کاراته شدم و در حال حاضر سه سال است که در این رشته به صورت متعدد فعالیت دارم. دیارجنوب: شما در این مدت زیر نظر چه مربیانی تمرین می کردید؟ سرکار خانم سنسی یلدا نجفی از مربیان من در این ...
در آخرین جلسه ی دادگاه موسس پارک ارم چه گذشت؟/ آیا ماجرای قفس شیرها درست بود؟
.... نصیری به واسطه ی این که برایش رشوه ندادم، ترتیب دستگیری مرا داد تا این که چند مامور ساواک به اتفاق چند تن دیگر از ماموران پاکستان مرا دستگیر و روانه ی ایران کردند. بعد فهمیدم پرونده ای برای من درست شده است. تمام این برنامه ها زیر سر ارتشبد نصیری است. من با تیمور بختیار که قبلا رئیس ساواک ایران بود، دوست بودم و برای کمک به افرادی که سال ها به زندان ها محکوم شده بودند از طریق کمک ...
عکسِ جدید آناهیتا نعمتی بدون آرایش با زیبایی خیره کننده + عکس
به گزارش سلام نو. آناهیتا نعمتی متولد 20 تیر 1356 در شاهرود سمنان، بازیگر سینما و تلویزیون است. تا مقطع دیپلم علوم تجربی تحصیل کرد و با اینکه دانشگاه هنرهای دراماتیک نوشهر قبول شده بود بخاطر مسافت زیاد نرفت و حالا یک فرزند دختر دارد. یک خواهر و یک برادر دارم و پدر و مادرم هر دو فرهنگی بازنشسته هستند، حتی مادربزرگم در حوزه فرهنگ نیز فعالیت هایی داشته است. من در ...
سلیمان هنرمندی :معلمی را با عشق خدمت به دانش آموزان مناطق صعب العبور انتخاب کردم
از روستاهای همجوار که کیلومترها از این روستا فاصله دارد بمانم همچنان خودم را به موقع به کلاس می رسانم. او در پاسخ به این سوال که چرا شغل معلمی را انتخاب کرده است می گوید: از کودکی به شغل معلمی علاقه داشتم، پدرم نیز که خود کشاورز و عضو شورای روستا و مردی با سواد و حافظ قرآن و دوستدار شعر و شاعری و اهل کتاب بود مرا به درس خواندن و رسیدن به شغل معلمی تشویق می کرد و البته من هم مانند پدرم از ...
این دختر صیغه فوری بود ! / شماره اش از 15 سالگی دست همه بود !
خواند و من هم پاسخ دادم که عاشق فرد دیگری هستم! پدرم وقتی فهمید که من توسط امید فریب خورده ام، شبانه به خانه آن ها رفتیم و مادرم موضوع را با خانواده اش در میان گذاشت و آن ها هم به ناچار با ازدواج من و امید موافقت کردند و این گونه پای سفره عقد نشستم ولی امید با دختران دیگری نیز در فضای مجازی ارتباط داشت و مرا کتک می زد. هنوز مدت کوتاهی از برگزاری مراسم عقد نگذشته بود که من در یکی ...
سرباز ِدلباخته
. گفت: می خواهم بروم جبهه. پدر و مادرم گفتند: همه، آرزوی پاسداری امام را دارند؛ تو می خواهی بروی جبهه؟ همین جا بمان جایت خوب است ، تو زن داری نرو و بمان. برادرم گفت: نه؛ مملکت به ما نیاز دارد. این جا را همه دوست دارند بروند از امام حفاظت کنند، ولی جبهه چه کسی برود، اگر من نروم آن یکی نرود، آن یکی نرود، بعثی ها می آیند خواهر، برادر، مادر و همسر ما را در خانه، در تهران می کشند. به خاطر این ...
بیوگرافی کامل “مهدی باقربیگی”
به حال هرچیزی از او خواستم به من داد است،حتی بیشتر از چیزی که خواستم هم داده،البته بچه که بودم در عالم کودکی خودم دوست داشتم دکتر شوم، اما هیچ وقت برایم جدی نبود.رشته تحصیلی من کشاورزی بود و به این رشته خیلی علاقه مندتر بودم و آن را هم ادامه داد. نوجوانی ام بعد از مجید بعد از قصه های مجید، نوجوانی من در اصل توام شد چون دیگر نمی توانستم مانند یک نوجوان برخورد کنم. باید خیلی ...
دختران انقلاب!
ساخته سازمان زنان اصفهان در تاریخ 4 آذر 1356 نمازجماعت دانشجویان اصفهان با چادر مشکی و چادر رنگی در زمین چمن مقابل مسجد دانشگاه اصفهان. 10 آبان 1357 2- چاپ اعلامیه در منزل خانم مهوش شهیدی می گوید: زمانی که همسرم در زندان بود، همچنان فعالیت سیاسی داشتم. در خانه اعلامیه چاپ می کردیم. دوستان می آمدند، می گرفتند و پخش می کردند. آدم که شوهرش در زندان است، بیکار نمی ...
انسان محکوم به آزادی است
از تکلّف و پیچیدگی های مخلّ. بله، پژوهش برایم مهم است و سخت به آن پایبندم؛ ولی اجازه نمی دهم پژوهش مرا در خود غرقه کند و مانع از نوشتن باشد، همه چیز در خدمت داستان باید باشد نه دست انداز و بازدارنده آن. *به تازگی رمان تو خواب میکائیل هستی از شما منتشر شده، درباره آن توضیح می دهید؟ رونی به من کمک کرد تا دنیای دخترانه را تماشا کنم و میکائیل مرا به جهان پسرانه برد. تو خواب ...
(تصاویر) بازیگر کودک فیلم سفر جادویی پس از 34 سال
بازیگر همچنین بیان داشت: سفر جادویی در آن سالها دومین فیلمی بود که من در آن بازی کردم. آن زمان وقتی کاری پیشنهاد می شد، پدر و مادرم فیلم نامه را می خواندند و به من می گفتند و من تصمیم می گرفتم که دوست دارم در این کار بازی کنم یا نه. وی ادامه داد: سفر جادویی را دقیقا زمانی بازی کردم که هنوز هیچ فیلمی از من اکران نشده بود. عوامل فیلم اولی که بازی کرده بودم من را به عوامل سفر جادویی معرفی ...
زن ایرانی در همه میدان ها با موفقیت، سربلندی و حجاب اسلامی
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون موضوع قابل اهمیت حجاب مروری خواهیم داشت. به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران ، امروز بر بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون این موضوع قابل اهمیت، حجاب مروری خواهیم داشت: من سالی که کشف حجاب شد، در دنیا نبودم؛ بنده متولد 1318 هستم یعنی چهار سال بعد از کشف حجاب، ولیکن خب مادرم و اینها نقل می کردند قضایا را و اینکه در خانه می ماندند، مدت ...
فروشنده بودم که با آرمان آشنا شدم! / وقتی زنش شدم مرا به آغوش هیولا انداخت
شخصی خودشان شدند و مادرم همچنان کارگری می کرد. از سوی دیگر من هم که به صورت مادرزادی و از ناحیه پا دچار معلولیت جسمی بودم، اعتماد به نفس پایینی داشتم و تلاش می کردم تا از چشم دوستان و نزدیکانم دور بمانم تا مورد تمسخر قرار نگیرم. این حقارت را کاملا در مدرسه با همه وجودم احساس می کردم و از نگاه های همکلاسی هایم زجر می کشیدم. بالاخره با این شرایط نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و در ...
شهادت آرزوی من است
نامه شهید محمود رومی پور: اینجانب محمود رومی پور فرزند پنجعلی متولد 1341 به اطلاع بستگانم می رسانم که اکنون من کسی را ندارم و هیچ کس مسئولیت مرا قبول ندارد و نخواهد داشت. پس من به اطلاع کلیه کسانی که مملکت را اداره می کنند می رسانم اگر هر گونه اتفاقی برای من بیفتد هیچ کس مسئول آن نیست؛ چون کسی مسئول من نیست. من اکنون در خانه پدربزرگم به سر می برم. آن ها برای رضای خدا به من ...
مصائب کودکان سرراهی
را می فرستد به جهنم. جهنم منظورش شیرخوارگاه بود. ناپدری برخلاف نامادری اش برایش پدری کرده بود. با این حال او هنوز به سن بلوغ نرسیده بود و در موقعیت شومی قرار گرفت که بار دیگر زندگی اش را به تله خشونت انداخت. پس وقتی مسوول شیرخوارگاه از او پرسید: کبودی های روی بدنت برای چیست؟ او واقعیت را نگفت: این پدرم است که مرا می زند. خودش این ادعای واهی اش را تراژدی بزرگ زندگی اش می داند. هیچ کس در ...
مصاحبه اختصاصی اداره روابط عمومی با مراقب سلامت نمونه استان البرز
مادرم ارزشمند ترین هدیه را به من دادند، مرا باور داشتند، آموزش دادند تا مسئولیت پذیر باشم، تحمل مسائل در هر موقعیت سخت و انتخاب بهترین راه با محبت و مهربانی و الگوی مناسبی بودن برایم این مسیر را هموار کردند؛ در حال حاضر همین باور را همسر، فرزندانم و خانواده ام به من دارند، با حمایت و همکاری ایشان توانستم به این موفقیت در پرتو لطف خدا دست پیدا کنم . ...
ستار اورکی: موسیقی بخشی از دکوپاژ در فیلم های کیمیایی است
شود و این حرفه به شغل اصلی اش تبدیل شود، افزود: در دوران هشت سال جنگ تحمیلی، پدرم اصرار داشت که در خوزستان بمانیم. او عقیده داشت جوانانی از سراسر کشور برای دفاع به این منطقه آمده بودند و درست نبود که ما خاک خود را رها کنیم. به همین دلیل ما از اولین روز تا آخرین روز جنگ در اهواز حضور داشتیم. زمانی که جنگ آغاز شد من 11 ساله بودم و در پایان جنگ 19 سال داشتم. در آن زمان نمی توانستم نسبت به جنگ بی تفاوت ...