همسر شهید حاجی رحیمی: از لباس محمدهادی فهمیدم چطور شهید شده
سایر خبرها
کاش به جای قتل طلاقش می دادم ؛ پشیمانی مردی که همسرش را خفه کرد
حرفهایی که درباره رابطه اش با مرد غریبه می زنم واقعیت ندارد. ولی وقتی فهمید موضوع جدی است قول داد که اشتباهش را جبران کند. از بچه هایت گفتی. چند بچه دارید و چند ساله هستند؟ همانطور که گفتم ما 3 فرزند داریم. بزرگترین آنها پسرم است که 9 سال دارد. بجز او 2 دختر 7 و 4 ساله هم دارم. من بچه هایم را خیلی دوست دارم و حاضرم برای آنها هر کاری انجام دهم اما حالا این حادثه باعث شده که از ...
شکایت مرد اعدامی از همسرش به اتهام خیانت / من در زدان بودم و او به خانه کاسب محل تردد می کرد
.... چند روز بعد هم خبر بدتری داد و گفت که فریبا به خانه مجردی پسر بنگاهی رفته و یک شبانه روز در خانه اش بوده است. مرد جوان ادامه داد: با این اطلاعاتی که از همسرم دادند دنیا روی سرم خراب شد، از همه بدتر اینکه نگران سرنوشت و آینده دختر کوچکم هستم حالا دیگر نمی خواهم او سرپرستی دخترم را داشته باشد. با اینکه هنوز هم فریبا را دوست دارم و اعتراف می کنم که در این سال ها همسر خوبی برایم بود و ...
قمه کشی خونین در بلوار ابوطالب / عامل جنایت هولناک در مشهد پسری 17 ساله بود
لحظه من در منزل همسر جدیدم بودم چرا که مادر یونس از من طلاق گرفته است. اما فقط می دانم که پسرم قصد داشت به همراه یکی از دوستانش به ساندویچ فروشی برود! البته من دوست صمیمی پسرم را نمی شناسم! در حالی که بررسی های قضایی و پلیسی تا سپیده دم روز بعد به طول انجامید،کارآگاهان نیز، چند پاتوق احتمالی حضور یونس را به محاصره درآوردند اما او در آن مکان ها حضور نداشت تا این که بالاخره با تنگ تر شدن ...
فکر می کردند برای زایمان پنج قلو ها فیلم بردار استخدام کرده ام! / به سختی اش می ارزید
قلو و واکنش دیگران هم گفت: در اولین برخورد همه ابتدا تعجب می کردند، اما بعد بلافاصله خدا را شکر می کردند که هر پنج بچه، سالم به دنیا آمده اند. خودم شخصا هم نگرانی های بسیاری داشتم و حتی تا بعد از زایمان، گرفتار استرس بودم. وقتی اثر دارو های بیهوشی از بین رفت، از هر کسی که سراغ بچه ها را می گرفتم، وقتی می گفتند هر پنج قل سالم هستند، باورم نمی شد! تا اینکه خودم دیدم شان. وی افزود: بالاخره ...
قاتل محکوم به مرگ از همسرش به خاطر خیانت شکایت کرد
دادگاه انقلاب محاکمه شدم، اما بعد وقتی مشخص شد درگیری ما به خاطر اختلاف شخصی بوده است از این اتهام تبرئه شدم و دوباره به اتهام قتل در دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفتم و با درخواست قصاص از سوی اولیای دم این بار به قصاص محکوم شدم. متهم که حالا در جایگاه شاکی ایستاده بود، گفت: همسرم مونا را دوست داشتم و دوست دارم. ما یک دختر داریم و در تمام این سال ها همسرم به تنهایی از دخترم مراقبت کرده ...
ذوالفقار مقاومت در نگاه حاج قاسم
امروز 24 اردیبهشت مصادف با سالروز شهادت سیدمصطفی بدرالدین است؛ شخصیتی که به فاصله چند روز پس از شهادتش، حاج قاسم سلیمانی به دیدار خانواده این شهید رفت و به ام عدنان، مادر ذوالفقار گفت که ما یک فرمانده و برادر عزیز را از دست دادیم. این مصیبت، مصیبتی برای همه امت اسلامی است. خسارت از دست دادن شخصیتی مانند ذوالفقار به یک کشور و یا منطقه و یا ضاحیه جنوبی بیروت محدود نمی شود . سردار سلیمانی ...
بازخوانی فرمایشات رهبر انقلاب درباره شهید بدرالدین
خانواده ی شهادت اند... لبنان به برکت وجود حزب الله و عناصر مقاومت، تبدیل شده به یک سرزمین نمونه . ایشان در این دیدار فرمودند: واقعاً کمتر جایی را ما سراغ داریم که این همه عناصر مؤمن، عناصر خالص در آن حضور داشته باشند. با اینکه لبنان به حسب حجم جغرافیایی کوچک است، لکن از لحاظ معنا بر روی همه ی این منطقه اثر دارد و این به برکت همین خون شهدای شماست. خون این شهدا خیلی اثر دارد . ...
می گفت هر کسی را دوست دارید دعا کنید شهید شود
می گوید. همسرم متولد یکم شهریور سال 1340، زاده اصفهان و پسردایی پدرم بود. خانواده های ما با هم زیاد رفت و آمد نداشتند، شاید سالی یکی دوبار همدیگر را در مناسبت ها و ایام خاص می دیدند تا جایی که من می دانستم همسرم از همان ابتدا داوطلبانه وارد میدان شده بود و بعد به عضویت سپاه درآمد. خبر رفت و آمدن هایش به منطقه را می شنیدم. آن زمان من در بسیج فعالیت می کردم. با آغاز جنگ تحمیلی سعی می کردیم ...
این زن از ترس بی آبرویی به کلانتری رفت ! / شوهرم مرا وادار به بی عفتی می کند
دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش ...
چرخ نان خشکی و مهماتی که شهید عابدی کشف کرد!
به گزارش پایگاه خبری حامیان ولایت در میان خاطرات مادر شهید داوود عابدی ، خاطره او از روزهایی که داوود از پاسداران بیت امام بود جلب توجه می کند، وی اینگونه نقل کرده است: داوود کمی بعد از شهادت حمید برای حفاظت از بیت امام به جماران رفته بود. برایم تعریف می کرد که منافقان دور تا دور درخت های بلند و تناور جماران کاغذ چسبانده و روی آن فحش نوشته بودند: تا الان در جبهه بودی و حالا ...
شوک داماد بعد از 12 روز زندگی مشترک: همسرم مرد بود!
اندونزیایی به عروس آینده پیشنهاد ازدواج می دهد و او با این بهانه که هیچ قوم و خویشی ندارد، بدون برگزاری مراسم خاصی با مرد ازدواج می کند. پس از آن عروس فریبکار به بهانه های مختلف سعی می کند با خانواده مرد تعامل بسیار کمی داشته باشد. بعد از چند روز که خانواده مرد به رفتارهای عروس شان مشکوک شده بودند، شروع به تحقیق درباره او می کنند و درمی یابند، عروس، زن نیست، بلکه مردی است در لباس زنانه و او و خانواده اش با این ترفند قصد اخاذی از داماد را داشته اند. این مرد اکنون در بازداشت پلیس است و احتمالا با 4 سال زندان روبه رو خواهد شد. ...
اعتراف تکان دهنده قاتل: "همسرم را کشتم چون..."
از حسابش به من پول بدهد. زمانی که به بانک رفتیم خیلی اتفاقی فهمیدم که احسان بیش از دو میلیون تومان به حساب همسرم واریز کرده است. موضوع را که پیگیر شدم بازهم همسرم بهانه آورد و گفت شاید اشتباه واریز کرده است. حتی این موضوع را به خانواده اش هم گفتم اما فایده ای نداشت و همسرم زیر بار نمی رفت. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ شب قبل دوباره باهم دعوایمان شده بود و صبح حدود ساعت 7 بود که به ...
طلاق به خاطر رفتار توهین آمیز شوهر
فقط بر اساس ظاهرش تصمیم به ازدواج گرفتم. وقتی خانواده ها موافقت کردند من هم جواب بله را دادم و عقد کردیم. بعد از چند ماه هم عروسی گرفتیم و الان نزدیک به دو سال است که ازدواج کرده ایم اما از همان ماه های اول بعد از ازدواج وقتی به میهمانی می رفتیم یا میهمان به خانه مان می آمد، کم کم متوجه رفتارهای عجیب مهران شدم. اوایل رفتارش را به پای شوخ طبعی و ابراز صمیمیت می گذاشتم اما بعد متوجه شدم ...
برای دخترم، برای تمام دختران
رازی را درگوشی برایتان بگویم: به گمان من، آدم مادری کردن واقعی را با دختردارشدن یاد می گیرد. از قضیه اصلی پَرت نشویم. داشتم از بابای روح الروح می گفتم. من بغض توی گلوی پدرش را می فهمم؛ یعنی می فهمم؛ اما نمی دانم چطور بعد از دخترش، بعد از روح الروح زنده ماند... این را هیچ وقت نفهمیدم . روز دختر من، روز دخترهای شما، روز دخترهای فلسطینی، روز تمام دخترهای دنیا مبارک... . ...
پهلوانی که قهرمان شد
.... برادرم 25 خرداد سال 1362به فیض شهادت نائل شدند. از کودکی اش متدیّن اما خیلی شوخ طبع و پسر خوبی بود. از همان ابتدا در هیئت ها شرکت می کرد؛ نمازهای خود را سر وقت می خواند و خیلی هیئتی بود. چون خود خانواده مان از همان ابتدا حتی قبل از انقلاب، یک خانواده خیلی مذهبی بودند، دائم در طول سال چند بار در خانه مان هیئت برگزار می شد؛ برادر شهیدم هم دائم محرم در اکثر تکیه ها شرکت داشتند. ...
فاطمی: دوست داشتم وزنه بردار شوم/ انوشیروانی و رفقا این رشته را به روزهای خوبش برگردانده اند
و قویترین مردان بودم که متاسفانه دیر وارد این عرصه شدم اگر نه همیشه دوست داشتم وزنه بردار شوم. از او سوال کردیم که اگر به عقب برگردید وزنه بردار می شوید که او این واکنش را نشان داد: ما کلا یک خانواده هستیم،وزنه برداری هم یک رشته قدرتی و سرعتی است. فاطمی در خصوص حضور پسرش هم در وزنه برداری می گوید: امروز هم پسرم در دسته 89 کیلوگرم وزنه زد.امسال سال نخست حضورش بود و انشاالله ...
تولد فرشته ها
، هنوز نم نم باران ادامه داشت. چراغ های یک طرف خیابان روشن شده بود. آسمان را نگاه کردم، آه بلندی کشیدم. دلم نخواست بگویم ای کاش! به خودم هم گفتم: مریم! حق نداری بگویی ای کاش! از این کلمه بدم می آمد. خیلی سال بود دلم را خراش داده بود، همین ای کاش لعنتی! همین یک کلمه. برای منی که هیچ وقت طعم خوش مادرشدن را نفهمیده بودم. بغضم را آرام خوردم و فقط گفتم الحمدالله. زنگ در خورد. خودم را با عصا تا ...
ما نویسندگان علیه فراموشی می نویسیم
...> پری خانه ما با آثار قبلی (دخترشینا_گلستان یازدهم_ساجی) گفت:کتاب پری خانه ما خاطرات مادر شهدایی است که چند فرزندشان به شهادت رسیده است. آثار قبلی روایت همسران شهدا بود اما در این کتاب تلاش کردم که همه اعضای خانواده از شهدا روایت کنند. هرچند خودم مایل بودم که مثل باقی کتاب ها زن ها روایت گر داستان باشند اما در این کتاب سعی بر این بود که تمام اعضای خانواده روایت کنند و به نوعی تکمیل کننده خاطرات ...
سلحشوری زنان جنگ را نیز روایت کنیم
نمی خواستم همسرم نیز به مانند پدرم شهید شود، فرزندان من نیز مانند خودم ش ها دت پدر را تجربه کردند. وی عشق به خدا را رمز موفقیت شهدا توصیف کرد و افزود: شهدا لحظه به لحظه سنجشی از اعمال خود دارند که خدا راضی هست یا نه و بر همین اساس می توانم بگویم شهدا جذب خدا شدند. این همسر شهید با بیان اینکه انتقال خبر شهادت همسرم به فرزندانم بسیار سخت و تلخ بود گفت: اما به خاطر لطفی که حضرت ...
از کشتن زنم ناراحت نیستم
...، جان به در برد. سهراب مسئولیت همه اتفاقاتی را که افتاده بود، گردن گرفت و گفت: چند سال قبل همسرم به من خیانت کرد و در دادگاه نیز محکوم شد؛ اما چون دو دختر دوقلو داشتم، او را بخشیدم. در دوران کرونا همسرم دورکار شد و مدتی در خانه کار می کرد؛ اما یک باره گفت باید سرکار برگردد. حرف های او خیلی مشکوک بود. من همسرم را تحت نظر گرفتم و گوشی موبایلش را بررسی کردم. متوجه شدم با ...
توضیح دیگری درباره ی مریم میرزاخانی: آیا او مذهبی بود؟
می داشتیم. از بهترین و مهذب ترین دانشمندان جوانی بود که در طول سی و پنج سال خدمت در این دانشگاه دیده ام. عاقبت به قائد توفیق و نورانیت پیامبر اکرم به اسلام تشرف یافت. شهادت اسلام او را خود به خط و امضاء خویش نوشتم. مفتخرم که زمینه ساز ازدواج او با مریم بودم مریم به مذهب دلبستگی عمیق و حقیقی داشت. او کسی نبود که کاری بدون رعایت دقیق موازین شرع کند. تنها مسأله پوشش موی سر بود که بر آن ...
وصیت جالب فتح الله زاده: پرسپولیسی ها حلالم کنند/ دو بار مرگ را به چشم دیدم!
کرونا مبتلا شدم و حدودا 30 روز در قرنطینه بودم. دو شب خیلی خیلی حالم خراب بود، بدنم ناتوان شده بود، نفسم بالا نمی آمد و در آن دو شب مرگ را با چشمان خودم دیدم. گفتم دیگر زنده نمی مانم و وصیت نامه خودم را هم نوشتم. جالب این که بخشی از وصیت نامه حاجی، فوتبالی بود؛ او در مورد این قسمت می گوید: از استقلالی ها خواستم حلالم کنند و از همسرم نیز درخواست کردم که از پرسپولیسی ها حلالیت بگیرد چون ...
متهم: ناراحت نیستم!
.... وقتی موضوع را بهش گفتم، مدعی شد که عمویش بوده است. اما وقتی موضوع را به عمویش گفتم، انکار کرد و گفت خیلی وقت است که اصلا زنت را ندیده ام. آن شب دعوا کردیم رضا درباره اختلاف اخیرش نیز مدعی شد که از حدود پانزده روز قبل همسرش به حالت قهر به خانه پدرش رفته بود. من هر روز و هر شب آنجا می رفتم. او هر شب چند بار به تنهایی می رفت بیرون، وقتی برمی گشت مست بود. هر موقع از او می ...
دردسر عروس مجازی برای داماد بی نوا / پدر داماد در کلانتری مشهد چه گفت؟
مجازی آشنا شده بودند، ازدواج کرد. دوران کوتاه عقدشان روزهای تلخی بود. هر روز دعوا و مراغه داشتند. نمی دانستم چه کار کنم. چند بار با هر دوی شأن صحبت کرد و گفتم احترام همدیگر را نگه دارند. خیلی صمیمانه و خودمانی از عروسم هم خواستم حداقل خانه ما می آید در نوع رفتار و پوشش و حجابش کمی رعایت کند. بی هیچ ملاحظه ای خیره خیره به چشم هایم نگاه می کردند و جواب سربالا ...
سرنوشت تلخ دختر 16 ساله در خانه مجردی
برای خانواده ام دلم تنگ شده بود و هم خوشحال بودم که در چنین فضایی تنها هستم. احساساتم را به سمیرا گفتم. او هم گفت بهتر است دیگر خانه نروم و از خاطرات خودش برایم گفت و کمی آرام شدم. با خودم گفتم چه بهتر، بدون آقا بالا سر با سمیرا زندگی می کنم. شب بعد سمیرا و دوستانش با هم گل کشیدند و به بهانه خریدن آب میوه همگی بیرون رفتند و فقط من ماندم و میلاد! میلاد ...
مادر بیست ونه دختر
به گزارش اصفهان زیبا ؛ امسال به جای دو دختر، مادر بیست ونه دختر بودم. روزهای اول مهر که سختی و فشار کار ساعت های خوابم را به کمتر از پنج ساعت رسانده بود، با خودم می گفتم عمرا این بچه ها را دوست داشته باشم، عمرا نگران سلامتی آن ها بشوم، عمرا دل تنگ نبودنشان بشوم، عمرا بیشتر از اندازه دلم برای درس ومشقشان بسوزد؛ اما نشد! نشد که بی خیال زخم روی دست دختر افغانم بشوم که مدتی بود خوب نمی شد. نشد ...
دختر دیروز؛ کارآفرین موفق امروز
، شاید اگر آن زمان مخالفت خانواده نبود احساس می کنم سریع تر می توانستم به نتیجه برسم، البته خانواده ام همیشه به من افتخار می کنند و با افتخار از من صحبت می کنند که برای خود و خانواده خوشحال کننده است. وی در پایان گفت: دختر یعنی بهشت روی زمین، اگر زمانی خسته باشم دخترم را که می بینم خستگی ام رفع می شود، روز دختر را به همه دختران مخصوصا دختر خودم که همیشه همکار و همیارم بوده تبریک می گویم. ...