سایر منابع:
سایر خبرها
دانلود قسمت سی ام برنامه زندگی پس از زندگی چهارشنبه 22 فروردین 1403 مهمان برنامه سید هادی سجادی + فیلم ...
ابوالفضل لشگری بودند. پدر و مادرم به من می گفتند کسی رو سوار نکن و خودت هم سوار نشو خیلی تاکید می کردند پدرم مادرم و برادرم ولی من اونشب تصادف کردم اون بنده خدا هم پشت موتورم بود و پاش شکست و شرمنده اش شدیم. وقتی متوجه شدم موتورم می خواد با پژو برخورد کنه فکر خودم و پشت سریم نبودم فکر مال دنیا بودم گفتم ای وای موتورم رو تازه تعمیر کردم وقتی خوردم به ماشین از شدت ضربه نمیدونم هم اختیار تنم رو داشتم یعنی هم از چشمای بدنم می دیدم و هم از بیرون بدنم، از یه ارتفاعی داشتم بدنم رو می دیدم... ...
برای بهرام بیضایی؛ قله ادب و فرهنگ
سوار بر ابر آرزوها، دنیای رویاها و خیالات را در می نوردیدم که ناگهان با صدای مردی که گفت: چی می خوای برو. اینجا چرا وایسادی. روز بعد امتحان کتبی داشتیم، امتحانی که من از آن گریزان بودم. به خودم می گفتم به من چه که موسیقی زوربای یونان را چه کسی ساخته. من چکاری به جان فورد دارم و جان فورد چکاری به من دارد. شهر ما هنوز سینما ندارد. اسپارتاکوس سال 1960 یا 70 درست شده به من چه ربطی دارد. از ...
روایت مادری که بعد از جدایی از همسر مجبور به فروش کلیه شد
وام گرفته بودیم و من ضامن بودم، پول رفت و من ماندم و یک بدهی سنگین، هرچه داشتم حتی وسایل خانه را فروختم، به هر دری زدم نشد و در نهایت مجبور به فروش کلیه شدم، تک و تنها به بیمارستان رفتم و حتی پرستارها برایم گریه کردند. او عنوان می کند: بعد از اینکه بهتر شدم دوباره کار را شروع کردم، چند تکه وسیله خریدم، با کمیته امداد آشنا شدم و با یک ودیعه مسکن توانستم اینجا را اجره کنم و به دنبال وام ...
روز تسویه حساب پدیده پرسپولیس با درویش فرا رسید!
پرسپولیس بردم و انتظار داشتم حداقل احترام آنها حفظ شود. آنها که بیرون در منتظر بودند اما آقای درویش با صدای بلند حرف هایی زدند که شنیدند. وقتی بیرون آمدم پدرم گفت حالا که اینطوری شده و بی احترامی می کنند به سربازی برو. من به آنها اطلاع داده بودم که سربازی می روم. واقعا به من بی احترامی کرد جلوی پدرم. سر این موضوع خیلی ناراحت شدم. من درخواست کوچکی هم داشتم که کاملا قابل حل بود اما انتظار آن حرف ها را ...
سکوت زن مرد تبهکار شکست / بخاطر ترس از تنهایی در خیانت های شوهرم سکوت کردم!
کلانتری سپاد،جوان کلاهبردار رد زنی ودستگیر شد. وقتی به کلانتری آمدم متوجه شدم که او فردی سابقه دار است و قبلا نیز به جرم کلاهبرداری از شهروندان دستگیر شده بود. از سوی دیگر با اعترافات متهم مشخص شد که او طعمه های خود را در سایت های واسطه گر شناسایی می کند و با خرید لوازم به آن ها رسید جعلی نشان می دهد. درهمین حال همسر این متهم سابقه دار که به مرکز انتظامی آمده بود وقتی در جریان ...
دبیر تکلیف یزدانی و قاسم پور را مشخص کرد
. اگرحسن آقا باشد حتما تیم ما قوی تر می شود. باید اردیبهشت روی تشک بیاید تازه مرور فن را شروع کند و بعد ببینیم کتف او چگونه جواب می دهد. من از همه نگران تر هستم که یزدانی نرسد. وقتی او می خواست عمل کند به اتاق من آمد و همه مراحل را به او گفتم. من خودم 3 بار کتف عمل کرده ام. آن موقع حرفی زدم که خیلی ها ناراحت شدند. گفتم دکتری در ایران نبوده که کتف کشتی گیری را عمل کند و او بعد از آن توانسته باشد به کشتی ...
برای کسب برد، گاهی هم باید باخت؛ لیگ قهرمانان بی رحم است، اما مایلم در فینال با منچسترسیتی روبه رو شویم
که با بچه های دیگر بازی می کنم. همان موقع متوجه شدم نسبت به سایرین، بهتر بازی می کنم. زمانی که به آکادمی بوخوم آمدم، اولین بار بود که موفق شدم خودم را با بازیکنانی در بالاترین سطح مقایسه کنم. سال اول خیلی سخت نبود، اما زمان می خواستم تا سازگار شوم. بعد هم خیلی سریع خودم را وفق دادم تا جایی که در 17 سالگی می گفتم شاید فرصت را پیداکنم فوتبالیستی حرفه ای شوم. *تفاوت فوتبال امروز با قبل ...
تغییر چهره تلخ بازیگر فیلم بچه های آسمان در 38 سالگی + عکس و بیوگرافی و سرنوشت باورنکردنی
گذرانده است. وی در سال 1376 (جشن حافظ) برنده (جایزه ویژه هیئت داوران) شده است. بعد از بچه های آسمان نیز در فیلم کوتاهی به اسم کیف بازی کرد، ولی دیگر متاسفانه پیشنهادی دریافت نکرد. در ادامه این مطلب بخش فرهنگ و هنر در مجموعه فیلم و سریال مجله خبری چشمک با میرفرخ هاشمیان بازیگر بچه های آسمان و عکس های جدید او همراه باشید. از میان 6 هزار دانش آموز انتخاب شدم میرفرخ ...
تیان تائو: رستمی و مرادی، تاثیرگذارترین رقبای من بودند
...: برای خودم سخت ترین تصمیم همین بود. بیش از یک ماه هر شب داشتم فکر می کردم در پوکت چه اتفاقی خواهد افتاد اما به هیچ جوابی نمی رسیدم. با این حال وقتی وزنه 226 از دستانم رها شد، با خودم گفتم این همان لحظه است. بدون آنکه اراده ای باشد وزنه را بوسیدم و تمام. وزنه برداری برای من اینجا تمام شد. من تصمیم داشتم بعد از المپیک توکیو خداحافظی کنم اما حضور در گزینشی المپیک پاریس را به عنوان آخرین چالش پیش ...
خفت گیری وحشتناک زن جوان در خیابان آزادی/ مردان سمند سوار بی رحمانه او را کتک زدند
کار به خانه برمی گشتم و در کنار خیابان به انتظار تاکسی بودم که خودروی سمندی با دو سرنشین در مقابل پایم توقف کرد. تصور کردم سرنشین دوم خودرو، مسافر است و سوار خودرو شدم. پس از طی مسافتی، راننده تغییر مسیر داد و اعتراض کردم. او هم عصبانی شد و خودرو را متوقف کرد. در این میان مرد جوانی که تا آن زمان تصور می کردم مسافر است پیاده شد و روی صندلی عقب در کنار من نشست، او چاقویی روی گردنم قرار داد ...
مادر شهیدان خالقی پور چگونه برای بار چهارم مادر شهید شد؟
موضوع شدیم همه دل ها لرزید و من هم در دلم خطاب به این شهید گفتم الهی دورت بگردم من. تو مادرت را ندیدی و همینطور گفتم خوشا بر احوال مادرت که داغ تو را ندید و حالا در بهشت در کنار هم هستید. همینطور که داشتم با خودم فکر میکردم و اشک هایم جاری بود همگی محزون بودیم، آقای دکتر یکباره فرمودند این شهید عزیز سفارش کرده است که بعد شهادتم اگر من شهید شدم برای من یک ختم مادرانه بگیرید و ما برای ای ...
ماموریت های بمباران با اف چهارده ابتکار شهیدبابایی بود
ور شوم می روم. کار شاگرد و راننده را هم خودم می کردم و پول بیشتری پس انداز می کردم. بنابراین هزارتومان خرج عمل، چیزی نبود که نتوانم بپردازم. اسکناس هزارتومانی تازه آمده بود و من چندتا از آن داشتم. دکتری که بینی ام را عمل کرد، یهودی بود. شبانه از درمانگاه بیرون آمدم و هرچه اصرار کرد، شب را نماندم. مادر و پدرم ماجرا را نمی دانستند چون واقعاً مستقل بودم. همه کارهایم را خودم می کردم. تنهاچی ...
حکم قصاص فرجام دعوای خیابانی
ساعت 24 - کامران علمدهی/ مرد جوانی که در جریان یک نزاع گروهی در بریانک مرتکب قتل شده بود از سوی قضات دادگاه کیفری یک استان تهران به قصاص محکوم شد و 3 نفر حاضر در درگیری نیز به حبس محکوم شدند. به گزارش خبرنگار حوادث ایران ، 22 اردیبهشت سال 1402 با گزارش یک نزاع خونین در محله بریانک ماموران به محل درگیری اعزام شدند و پس از بررسی های اولیه مشخص شد که مردی 40ساله به نام خسرو از ناحیه دست دچار جراحت شدید شده است که بلافاصله به بیمارستان منتقل شد اما یک روز بعد به علت شدت جراحات وارده فوت کرد. با فوت خسرو تحقیقات پلیسی برای شناسایی عاملان درگیری آغاز و مشخص شد درگیری میان خسرو، برادرش مهیار و یکی از دوستانشان با دو برادر به نام های شهرام و شاهرخ و دوست شان اکبر رخ داده است. بدین ترتیب همه عاملان درگیری شناسایی و دستگیر شدند. شهرام در بازجویی ها به ماموران گفت: روز حادثه من و برادرم شاهرخ با موتور در حال گذر از کوچه بودیم که متوجه شدیم مقتول و دو نفر دیگر جلوی خانه همسایه مان ایستاده اند و با یکی از همسایه ها دعوا می کنند. نمی دانستم دعوا سر چه بود فقط به او تذکر دادم و گفتم اینجا زن و بچه زندگی می کند، صدایت را پایین بیاور و فحاشی نکن اما ناگهان همگی به سمت ما حمله کردند و من و برادرم را کتک زدند و موتورمان را هم روی زمین انداختند و بعد هم با میانجی گری همسایه ها ما سوار موتور شدیم و رفتیم. بعد از اینکه از محل درگیری دور شدیم، متوجه شدم زنجیر طلا و ساعت هوشمند گرا نقیمتم نیست، با این احتمال که موقع دعوا گم شده باشد تصمیم گرفتیم دوباره به محل درگیری برگردیم اما چون فکر می کردیم ممکن است دوباره درگیر شویم از دوست مان اکبر هم خواستیم تا همراهی مان کند و این بار با خودمان قمه و شمشیر هم بردیم. وقتی به سر کوچه رسیدیم همان سه نفر به محض دیدن ما شیشه نوشابه های یک مغازه را به سمت مان پرتاب و فرار کردند که ما هم به سمت شان حمله کردیم و در نهایت اکبر با قمه ضربه ای به مقتول زد و او روی زمین افتاد. پس از آن ما می خواستیم او را به بیمارستان برسانیم اما خودش قبول نکرد. در ادامه اکبر تحت بازجویی قرار گرفت. او ابتدا مدعی بود شهرام عامل قتل است اما وقتی در برابر مستندات قرار گرفت لب به اعتراف گشود. در ادامه برادر و دوست مقتول هم تحت بازجویی قرار گرفتند. با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در دادگاه چه گذشت در ابتدای جلسه دادگاه مادر مقتول برای متهم درخواست قصاص کرد و برای دو عامل دیگر نزاع خواستار اشد مجازات شد. پس از آن برادر مقتول به جایگاه رفت و به قضات گفت: روز درگیری برای انجام کاری من، خسرو و دوست مان به خانه برادر بزرگترم رفته بودیم که متوجه شدم برادرم با همسایه شان دعوا کرده است. ما هم وارد دعوا شدیم که به یکباره شهرام و شاهرخ که داخل کوچه ایستاده بودند به ما اعتراض کردند. همان موقع به آن ها گفتم موضوع به شما ارتباطی ندارد اما آن ها با ما وارد درگیری شدند و قتل رخ داد. در ادامه اکبر به جایگاه رفت و گفت: من می خواهم واقعیت را بگویم. آن روز بعد از دعوا با همسرم دو خشاب قرص خواب خورده بودم و در حال خودم بودم که شهرام و شاهرخ تماس گرفتند و ماجرای دعوا و گم شدن ساعت و زنجیر طلایش را برایم تعریف کردند و از من خواستند شمشیر و قمه هایی که در خانه داشتم را با خودم بیاورم تا اگر لازم شد بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. من مقتول را نزدم، خودش با دیدن شمشیر من ترسید و دستش به تیغه شمشیر کشیده شد. سپس شهرام و شاهرخ هم یک به یک به جایگاه رفتند و مدعی شدند دخالتی در قتل نداشتند. با پایان اظهارات متهمان، قضات برای صدور رای وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده ، اکبر را به قصاص محکوم کردند. دو همدست وی و برادر قربانی نیز به اتهام شرکت در نزاع منجر به قتل هرکدام به سه سال حبس محکوم شدند. ...
توی این اوضاع بنزین کسی به فکر ما راننده های اسنپ نیست
دیگه ...جریمه اش میشه برای راننده...تاوان سرپتی بودن مسافر را هم باید بدی... خوب زنگ بزنید شرکت بگید اینا را ؟ یه تلفن سخنگو هست برای خودش بلغور میکنه...میگن پیگیری میکنیم... بنده خدا کی میاد مثلا 60 هزارتومان منو پیگیری کنه...قانونا باید خود شرکت واریز کنه که من چند مورد داشتم خبری نشد...یه چیزی بگم بخند...مسافر در رفته پول نداده ...کمیسون هم کم میکنند... تازه کرایه ...
سخنگوی قوه قضاییه تغییر می کند
به گزارش 361 درجه ایران، مسعود ستایشی در نشست خبری امروز خود با رسانه ها با بیان اینکه حدود دو سال در سمت سخنگویی قوه قضاییه در خدمت شما عزیزان بودم گفت: این نشست آخرین نشست است که در خدمت شما بودم و قرار است عزیز دیگری که با سابقه است عهده دار این مسئولیت خطیر باشند که ان شاءالله اطلاع رسانی خواهد شد. وی افزود: در این دو سال خدمت با برگزاری 47 نشست حضور متعدد در جمع اصحاب رسانه را ...
پایان سرقت های سریالی از زنان در پایتخت
استرس و ترسی که در درونم بود، اصلا به خاطر ندارم. در ادامه تحقیقات چهره نگاری انجام و مشخص شد که متهم یک مجرم سابقه دار است. او بارها به جرم سرقت مقرون به آزار، آدم ربایی و زورگیری دستگیر و به زندان رفته بود. آخرین بار هم چند ماه قبل از زندان آزاد شده و با همدستی دوستش، سرقت هایشان را از سر گرفته بودند. با این سرنخ، قاضی حمیدرضا کیاستی بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران دستور بازداشت ...
دکتر ستایشی از سخنگویی قوه قضائیه رفت
به گزارش خبرنگار رکنا، در ادامه گفت: در این جلسه می خواهم خداحافظی کنم. دکتر ستایشی در پایان نشست خبری امروز با بیان اینکه حدود دو سال در سمت سخنگویی قوه قضاییه در خدمت شما عزیزان بودم گفت: این نشست آخرین نشست است که در خدمت شما بودم و قرار است عزیز دیگری که با سابقه است عهده دار این مسئولیت خطیر باشند که ان شاءالله اطلاع رسانی خواهد شد. در این دو سال خدمت با برگزاری 47 نشست حضور متعدد ...
امینی: پشتکار دارم و پله پله جلو می روم/ صبور و مقاوم هستم
نتوانستم ارتباط برقرار کنم و دوست داشتم در رشته ای فعالیت کنم که فقط خودم باشم. آن زمان المپیک ریو بود و خبرهای تیراندازی را در اخبار دیدم که یک جرقه برای من بود. از قبل با سلاح های شکاری تفریحی کار کرده بودم یکی از مشوقین اصلی من و کسانی که این ایده را به من داد برادرم بود. وی تاکید کرد: فانتزی ذهن من تپانچه بود اما وقتی کار را شروع کردم به تفنگ علاقه مند شدم و در سالنی که در اصفهان ...
شهید مازندرانی که روز و ساعت شهادتش را می دانست
ور خیلی ارتباط برقرار کرده بودم و زیاد به او متوسل می شدم. یک بار موضوعی برایم پیش آمد و بلافاصله رفتم سر مزار شهید و از او خواستم کمکم کند. گفتم من دوست ندارم خواستگار زیاد برایم بیاید، دوست دارم تنها خواستگارم همان کسی باشد که در قسمتم قرار است با او ازدواج کنم. از خدا هم خواسته بودم کسی را بفرستد در خانه ما که خودش نشانی بدهد همان کسی است که قرار است با هم ازدواج کنیم. این ...
زمانی خوشتیپ ترین بازیکن فوتبال بودم | نمی دانستم حکم من حبس ابد است
از همان روزها آغاز شد. با افسردگی شدیدی روبرو شدم و برخی از دوستان ناباب دورم را گرفتند و آن اتفاق که نباید می افتاد رخ داد. یک پرسش بپرسم حقیقت را می گویی؟ حتما، چه پرسشی؟ در دوران فوتبال خلاف می کردی، سیگار بکشی و یا ...، حتی به صورت گذری؟ باور کنید دروغ نمی گویم، در روزهایی که فوتبال بازی می کردم از مشروبات الکلی و سیگار متنفر بودم و حتی یک بار نیز به ...
مرد جوان قربانی توطئه همسر و دوست صمیمی اش شد
. شروع تحقیقات به گزارش شفاآنلاین: در گام نخست تحقیقات برای شناسایی هویت مقتول آغاز شد تا اینکه یک ماه بعد مردی به اداره پلیس رفت و گزارش ناپدید شدن پسرش را به پلیس اعلام کرد. وی به ماموران گفت: محسن پسر 35 ساله ام به طرز عجیبی غیبش زد. من که نگران او شده بودم چندین بار با وی تماس گرفتم اما تلفن همراهش خاموش بود. سراغش را از عروسم گرفتم که گفت برای کار به ترکیه رفته است. من به ...
روایتی از ملاقات ناگهانی شهید صیاد شیرازی با امام خمینی(ره) / گاهی راه سومی هم وجود دارد
. آن شب در مشهد، شب بسیار خوبی داشتم. خوبی آن هم به صفای حرم بود و جای خاصی که خود آقای طبسی برایم پیش بینی کرده بود. تصورم این است که حداکثر بهره را بردم و بعد از نماز صبح مهیا شدم که به تهران بیایم. پیامی هم از دفتر حضرت امام (ره) رسید که مطلب خدمت امام گزارش شد، امام فرمودند: اشکالی ندارد، بیاید. خلاصه موافقت دیدار با ایشان هم حاصل شد. چون بعد از نماز نخوابیده بودم، تقریباً ...
زن خیانتکاری که شوهر خود را به آتش کشید
...: پسر 35 ساله ام به نام فرهاد مدتی است که ناپدید شده است. با پسرم در تماس بودم اما ارتباط ما خیلی زیاد نبود. از تابستان پسرم ناپدید شد و چندین بار با او تماس گرفتم اما تلفن همراهش خاموش بود. در نهایت اوایل پاییز با همسرش تماس گرفتم و او گفت که پسرم برای کار به ترکیه رفته است. من به حرف های عروسم اعتماد کردم اما با گذشت 3 ماه خبری از فرهاد نشد. وی ادامه داد: تا اینکه مرد جوانی اوایل ...
سرقت برای گرفتن بله از دختر جوان | اقدام عجیب خواستگار عاشق
همشهری آنلاین ؛ حوادث : چند روز قبل دختری جوان به اداره پلیس رفت و گفت به دام خواستگار اینترنتی خود گرفتار شده است. وی توضیح داد: حدود سه یا چهار ماه قبل با پسری به نام بابک در اینستاگرام آشنا شدم. او ابتدا خودش را جوانی تحصیلکرده و موجه معرفی کرد. می گفت مدرک کارشناسی ارشد خود را گرفته و مهندس است. چندباری با او قرار گذاشتم اما هر بار رفتارهای عجیبی از او سر می زد تا اینکه بعد از تحقیقات فراوان ...
بانویی که از اوج افسردگی به موفقیت های بزرگ قرآنی رسید
.... دبیر جامعه قرآنی عصر شهرستان جازموریان افزود: در آن زمان یک پسر 7 ماهه داشتم و باردار هم بودم. وی بیان کرد: بعداز گذشت 4 ماه از فوت همسرم، پدرم را از دست دادم چنان این غم ها برایم سنگین بود که دچار افسردگی شدید شدم به حدی که دست به خودکشی زدم. مرادی ابراز کرد: پس از خودکشی سه روز خواب بودم وقتی بیدار شدم پسرم را دیدم که روی من افتاده خیلی پشیمان شدم و خدا ر ...
تجربه ناخوشایند یک مشتری در دارتیل
ثبت شود. سه روز بعد پیامک آمد که درخواست مرجوعی رد شده است! به پشتیبانی زنگ زدم و پس از انتظار طولانی و صرف زمان زیاد، به کاربر سیستم موضوع را توضیح دادم و گفتم چرا درخواست مرجوعی رد شده؟ و چرا پیک اصلا همان روز سفارش اشتباه را برنگردانده؟ پس از بررسی گفت چون عکس کالای اشتباه را ارسال نکرده بودید! گفتم گزینه هایی که اجباری بود پر کردم و گزینه عکس اجباری نبود. گفت باید آن را هم پر کنید. ناراحت شدم و ...
دزد سابقه دار: سوئیچ خودرو، وسوسه ام کرد
است و چندی قبل نیز توسط نیروهای کلانتری رسالت دستگیر شده بود. وی در همان بازجویی های اولیه گفت: سرقت را قبول دارم اما اشتباه کردم چرا که یک لحظه راننده برای خرید از خودرو بیرون آمد و به داخل فروشگاه رفت. من هم با دیدن سوئیچ روی خودرو، وسوسه شدم و آن را سرقت کردم. تحقیقات درباره سرقت های احتمالی دیگر این دزد سابقه دار ادامه دارد. ...
افتخار می کنم شریک شادی مردم کرمان بودم
هم دوست داشتم نفر اول و مبتکر باشم و کارهای جدید ارائه بدهم . رنجبر ادامه داد: حدود پنج شش سال که از شروع کارم در بازار گذشت و در این فاصله ازدواج هم کرده بودم به فکر این افتادم که خرید شیرینی از بازار برای مردم سخت است و تصمیم گرفتم یک مغازه در خیابان باز کنم که به دنبال این تصمیم، روبه رو پمپ بنزین فابریک در خیابان نعمت الله ولی حد فاصل میدان فابریک و میدان خواجوی کرمانی یک مغازه ...
مختاری فر: وقتی مُردم همه می آیند/ بیرونم کردند تا بازوبند استقلال به من نرسد
کند و لحظاتی بعد می گوید، چه بگویم. آن دوران تمام شده و نمی خواهم در مورد آن صحبت کنم. هر چه الان بگویم باعث دلخوری و بحث می شود، من این موضوع را در دلم نگه داشته ام و به دنبال حاشیه و جنجال هم نبوده و نیستم اما این را بگویم از خیلی چیزها ناراحتم اما ترتیح می دهم سکوت کنم. دوست داشتم سالیان سال برای استقلال بازی کنم اما نشد. بعد از آن مجبور شدم برای ادامه فوتبالم به تیم ساپیا بروم و یک ...